جدا شدیم
در نقطه ای از زمین
جایی که
زندگی فنا می شد
و ما
از عقوبت فانی
به جاودانگی اصالتمان
باز می گشتیم
ماه می شدی
خاک می شدم
وقتی
میلیونها سال
انتظار می کشیدم
تا فسیل ها را
به عینک باستان شناسان بسپارم
جدا شدیم
در نقطه ای از زمین
جایی که
زندگی فنا می شد
و ما
از عقوبت فانی
به جاودانگی اصالتمان
باز می گشتیم
ماه می شدی
خاک می شدم
وقتی
میلیونها سال
انتظار می کشیدم
تا فسیل ها را
به عینک باستان شناسان بسپارم
ماشه را چکاند
از خاکریز غفلت ما
دشمن!
وقتی دستمال سفید تسلیم
از بال پرنده
خون جنگ را
پاک می کرد
و قمقمه ی خالی
امید را
بر گلوی اسارت
می خشکاند
جای کدام حماسه
در باور دست های ما
خالی بود
که جنگ را
مغلوبه اعلام کردیم
دسته بندی: عاشقانه
پک میزند مردی
ریه ی شعرم
آنجا که
دود حلقه میشود
گرداگردِ
حلقوم تنهایی
و زنی
با چشمانی
از
حدقه بیرون زده
سپید را
سیاه سرفه میزند
شعر غوغا از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی: عاشقانه
ای تو تالیف هزاران واژه ی شاعر پرست
رونمایی میکنی و شعر غوغا کرده است
انجمن با یک نگه تصنیف می سازد تو را
صد قلم در راه وصفت بی گمان باید شکست
عاشقی در ذهن خود تندیس می سازد ز تو
شعر جهان اتاقم / جهان اتاقم در قطور پرده ای
دسته بندی: عاشقانه
جهان اتاقم
در قطور پرده ای
خلاصه میشود
که اندوه شبانه
شعر عاشقانه ی انتظار از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی: شعر عاشقانه
محرومم
از صحنه ی هستی
که چشمان تو را
منظر دیدگانم نمی کند
شعر ویرانگری / آغاز میشود از سکانسی که....
دسته بندی: عاشقانه
آغاز میشود
از سکانسی که پلکها
آرام آرام پرده
بالا میبرند،
روز
شعر عاشقانه ی باور صبح از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی:عاشقانه
بی حاصلی
نصیب دشتهای فراق باد
کاشته ام تو را
از بذرهای عاطفه
و چیده ام تو را
از انبوهی آفتابگون وطنم
شعر عاشقانه ی آبی خیال از ستاره فرخی نژاد
آسمان را
ربوده ای از
باور آبی خیال
و پریدن را
کوچ داده ای از
شعر عاشقانه ی ورای گناه از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی:عاشقانه
پیشانیم
بوسه گاهیست
به تقدس عشق
ورای عریانی
ورای گناه
چشمانم
قبله گاهیست
در قداست نگاه