شعر عاشقانه ی نپرس | خسته ام از تو و از حال خرابی که نپرس

شعر عاشقانه ی نپرس از ستاره فرخی نژاد

شعر عاشقانه

خسته ام از تو و از حال خرابی که نپرس

مانده ام در پس رویای بر آبی که نپرس

بعدِ از هر چه دویدن پی بیراهه ی عشق

تشنگی ماند و فریبای سرابی که نپرس

دل آسوده به ویرانگی افتاد و نبود

قسمتم جز ستم داغ عذابی که نپرس

پی جویندگی افتادم و یابنده نشد

شعر عاشقانه ی بهار می شوم ببارانمت

بهار می شوم ببارانمت

شعر عاشقانه

زمین خالی می شود
زیر پای ابری
که شادی مرا
رجحان می دهد
بر دغدغه ی
سیرابواری غنچه ای
که چشم به راه آسمان دارد

باید با هم باریدن را
به وجد آوریم
و پیشی بگیریم

شعر کیستم من از ستاره فرخی نژاد | کیستم من ؟؟ شبح سرگردان

شعر اجتماعی کیستم من

شعر کیستم من با موضوع اجتماعی

کیستم من ؟؟

شبح سرگردان هویتی
وامانده از خویش
و رانده ی اعصاری
که مردان آبادی اش
تاریخ را
چپق چاق می کنند

و زنانش
تشت های مسی را
کنار قنات آرزو
چرکابه چنگ می زنند

شعر شرجی احساس | از استوایی ترین زاویه ی نگاهت

شعر شرجی احساس

شعر شرجی احساس با موضوع عاشقانه

از استوایی ترین 
زاویه ی نگاهت 
قائم بر
شرجی ترین 
احساس زنانه ام
روانه ی غروب شده ام

افول کرده ام 
از سرزمین آسمانت
بر سورتمه ی روزهایی 
که جوانی را
قندیل می بست 

شب قدر / شب قدر است و از آمال خودم کاسته ام

دسته بندی: عارفانه

شب قدر است و از آمال خودم کاسته ام

و فقط دل به تو و عشق تو آراسته ام

شعر عاشقانه ی میلاد از ستاره فرخی نژاد

دسته بندی: عاشقانه

آمدی از نو بهاران زاده شد در جان من

میل رستن آمده بر زردی بستان من

برده ای هوش از قرار و رفته ام از دست خود

نیست دیگر دست و دل در حیطه ی فرمان من

تا قدومت را نهادی بر جهان تیره ام

رونقی بر خود گرفته کلبه ی احزان من

بی توام از درد بی عشقی زنی افسرده مرد

شعر عاشقانه ی صوت داوود/ شبی گفتی برو ....

شعر عاشقانه ی صوت داوود از ستاره فرخی نژاد

دسته بندی: عاشقانه

شبی گفتی برو از دید من دیگر تو مطرودی

که دامن را به هر نامحرمی مستانه آلودی

غباری بود و مِه در آن شب غمگین پاییزی

و جاری بود اشکم زیر پاهایت چنان رودی

نشد در لحظه ی رفتن تو را محکم بغل گیرم

ندادی فرصت حتی نگاه و حرف و بدرودی

زنی در هم شکست و انتهای کوچه ها گم شد

شعر عاشقانه ی تندیس / پک میزند مردی ریه ی شعرم

شعر عاشقانه ی تندیس از ستاره فرخی نژاد

دسته بندی: عاشقانه

پک میزند مردی
ریه ی شعرم
آنجا که
دود حلقه میشود
گرداگردِ
حلقوم تنهایی

و زنی
با چشمانی
از
حدقه بیرون زده
سپید را
سیاه سرفه میزند

شعر دلیران ری / آن که هر قافیه ام راوی چشمان وی است

شعر دلیران ری از ستاره فرخی نژاد

دسته بندی: عارفانه

آن که هر قافیه ام راوی چشمان وی است

عشق شیرین من از مُلک دلیران ری است

شده ام مست از آن رایحه ی تربت دوست

هوسم دلزده از وسوسه ی هر چه می است

گرچه او زاده ی شهریست که شد قبله ی دل

موطن دیگرش این قلب و رگ و جان و پی است

شعر انگیزه ی عشق / وقتی از انگیزه ی عشقت لبالب میشوم

شعر عاشقانه ی انگیزه ی عشق

دسته بندی: عاشقانه

وقتی از انگیزه ی عشقت لبالب میشوم

در تنم میلرزم و سوزنده از تب میشوم

تا که یادم مـیکنی با خواهشی در چشم ودل

هر نیازت را دچار باد غبغب میشوم

مریمم در پاکی و در خلوت شبهای خود

در کنارت چون زلیخا دیده اغلب می شوم

بستری می گسترانم در شمیم لحظه ها

در مشامت نوگل محبوبه ی شب میشوم