جدا شدیم
در نقطه ای از زمین
جایی که
زندگی فنا می شد
و ما
از عقوبت فانی
به جاودانگی اصالتمان
باز می گشتیم
ماه می شدی
خاک می شدم
وقتی
میلیونها سال
انتظار می کشیدم
تا فسیل ها را
به عینک باستان شناسان بسپارم
جدا شدیم
در نقطه ای از زمین
جایی که
زندگی فنا می شد
و ما
از عقوبت فانی
به جاودانگی اصالتمان
باز می گشتیم
ماه می شدی
خاک می شدم
وقتی
میلیونها سال
انتظار می کشیدم
تا فسیل ها را
به عینک باستان شناسان بسپارم
شعر دلیران ری از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی: عارفانه
آن که هر قافیه ام راوی چشمان وی است
عشق شیرین من از مُلک دلیران ری است
شده ام مست از آن رایحه ی تربت دوست
هوسم دلزده از وسوسه ی هر چه می است
گرچه او زاده ی شهریست که شد قبله ی دل
موطن دیگرش این قلب و رگ و جان و پی است
شعر عارفانه ی جمعه از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی: عارفانه
لعنت به این بی همدمی های مداوم
افکار بی اندازه ی شوم مزاحم
لعنت به این آدینه های لا مروت
دلتنگی و دلواپسی های مهاجم
اینجا اسیر جنگم و درگیر هجران
شعر عاشقانه ی عشق اهورایی از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی:عارفانه
انگیزه ی یک عشق اهورایی من باش
پیغمبر این میل صفورایی من باش
چون کعبه ی آمال شدی مُحرم رویت
منزلگه آرام سمیرایی من باش
شعر عارفانه ی نگاهم میکنی از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی:عارفانه
لیلة القدریست چشمانت نگاهم میکنی؟
لحظه ای با چشم خود درگیر آهم میکنی؟
تا به خلصنا ی این آتش امیدی بسته ام
عفو خود را شامل روی سیاهم میکنی؟
کافرم بر دین خود آن دم که دنیایم شدی
دسته بندی:عارفانه
وقتی
مکبر اذان را
اقامه کرد...
دستم
شروع به نوشتنِ
توبه نامه کرد...
شعر عارفانه ی مناظره با خدا
شعر «مناظره با خدا» از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی:عارفانه
دیشب خدا آمد, کنارم ، گفتگو کردیم
از حال هم, از ناخوشیها, پرسو جو کردیم
تا صبح با هم چای نوشیدیم و گل گفتیم
با هم ,برای خلقتش صد آرزو کردیم
گفتم خدایا, بندگانت سخت بی مهرند
گفتا عوض, ما بندگان را ماهرو کردیم
دسته بندی:عارفانه
ای فلسفه ی بودو نبودم همه تو
ای زمزمه در ذکرو سجودم همه تو
ای نابترین حادثه در فصل خزان
ای ولوله در بندو وجودم همه تو
آواز بده، شعر بخوان ، قهقهه کن
ای چهچههِ در شعرو سرودم همه تو
مستی کن و رقصی کن و غم را بتکان
ای همهمه در حس و شهودم همه تو
شعر مرتبط با این شعر : شعر «مناظره با خدا» از ستاره فرخی نژاد