شعر عاشقانه ی نپرس از ستاره فرخی نژاد
شعر عاشقانه
خسته ام از تو و از حال خرابی که نپرس
مانده ام در پس رویای بر آبی که نپرس
بعدِ از هر چه دویدن پی بیراهه ی عشق
تشنگی ماند و فریبای سرابی که نپرس
دل آسوده به ویرانگی افتاد و نبود
قسمتم جز ستم داغ عذابی که نپرس
پی جویندگی افتادم و یابنده نشد
رمقی نیست بجویی و نیابی که نپرس
خانه از بوی تو خالیست خدا می داند
خیره ام بر در و دیواری و قابی که نپرس
کامت از مزه ی تن پر شده آنقدر که نیست
در دلِ برزخ من رد ثوابی که نپرس
مست چشمم شده بودی و چه شد عاقبتم
ته نشین در نظر تنگ شرابی که نپرس
شما می توانید این شعر را به صورت سند PDF دریافت نمایید.