شعر عاشقانه ی تندیس از ستاره فرخی نژاد

دسته بندی: عاشقانه

پک میزند مردی
ریه ی شعرم
آنجا که
دود حلقه میشود
گرداگردِ
حلقوم تنهایی

و زنی
با چشمانی
از
حدقه بیرون زده
سپید را
سیاه سرفه میزند

هوا نمیخواهد
این زن

به سطرها بازنگردی کافیست

دلت تنگ میشود
میدانم
تنگ میشود
اما
حنجره ی شعرم
خفه میشود در هجوم دود

باز نمیگردم

سنگ میشوم
سر از دستان
پیکر تراشان لوور در می آورم
وقتی خنده ام
با چاقو تراش میخورد
تو در پاریس
هنوز به شعرهایم فکر میکنی

سنگ میشوم
تندیس می شوم
سر از کاخ های
اشراف زادگان روم در می آورم
لمس میشود
برجستگیهای اندامم
با انگشت حیرت عتیقه پرستان ایتالیایی

و تو هنوز
شعرهایم را بغض میکنی

زنان زیادی
حسرت خریدنم را
در آغوش مردان صبح میکنند
و تو
مرا در آغوش
یکی از آنها غلت میزنی

دلت تنگ میشود میدانم
ولی من به سرودن باز نمیگردم
پرنده ا ی
در گلوی شاعرانگی ام
خفه می شود

سنگ می شوم
تندیس می شوم
و تو هنوز شعرهایم را پک میزنی.....

شعر عاشقانه ی تندیس / پک میزند مردی ریه ی شعرم

شعر مرتبط با این شعر:شعر دلیران ری / آن که هر قافیه ام راوی چشمان وی است

شما می توانید این شعر را به صورت سند PDF دریافت نمایید.


بدون تصویر
tandis.pdf
اسم فایل:
شعر تندیس
عنوان:
امتیاز:
تاریخ انتشار در سایت:
لینک کوتاه به مطلب:
تمامی هوده(=حق) های این سایت مربوط به shaere.ir بوده و نسخه برداری منوط به ذکر نام شاعر است.