شعر عاشقانه ی صوت داوود از ستاره فرخی نژاد

دسته بندی: عاشقانه

شبی گفتی برو از دید من دیگر تو مطرودی

که دامن را به هر نامحرمی مستانه آلودی

غباری بود و مِه در آن شب غمگین پاییزی

و جاری بود اشکم زیر پاهایت چنان رودی

نشد در لحظه ی رفتن تو را محکم بغل گیرم

ندادی فرصت حتی نگاه و حرف و بدرودی

زنی در هم شکست و انتهای کوچه ها گم شد

میان بغض خود می رفت بدون هیچ مقصودی

درونم ریلها آواره های بی نشان بودند

مسافر بودم و مقصد به سوی مرگ و نابودی

تمام عمر خود را سوختم در آتش عشقت

ولی بر پا نشد از کُنده ی احساس تو دودی

نشد سرد از سکوتت هرم خواهشهای پرتکرار

که در دل آیه ی اعجازهای صوت داوودی

گذشته سالها از آن شب و هر لحظه را مُردم

نمیدانم که بی من روزها را خوب آسودی؟

شعر عاشقانه ی صوت داوود/ شبی گفتی برو ....

شعر مرتبط با این شعر:شعر عاشقانه ی خلسه / مرا به "خلسه میبرد حضور" چون شراب تو

شما می توانید این شعر را به صورت سند PDF دریافت نمایید.


صوت داوود
sotedavood.pdf
اسم فایل:
شعر صوت داوود
عنوان:
امتیاز:
تاریخ انتشار در سایت:
لینک کوتاه به مطلب:
تمامی هوده(=حق) های این سایت مربوط به shaere.ir بوده و نسخه برداری منوط به ذکر نام شاعر است.