شعر عاشقانه ی صوت داوود از ستاره فرخی نژاد

دسته بندی: عاشقانه

شبی گفتی برو از دید من دیگر تو مطرودی

که دامن را به هر نامحرمی مستانه آلودی

غباری بود و مِه در آن شب غمگین پاییزی

و جاری بود اشکم زیر پاهایت چنان رودی

نشد در لحظه ی رفتن تو را محکم بغل گیرم

ندادی فرصت حتی نگاه و حرف و بدرودی

زنی در هم شکست و انتهای کوچه ها گم شد