شعر ویرانگری / آغاز میشود از سکانسی که....

دسته بندی: عاشقانه

آغاز میشود
از سکانسی که پلکها
آرام آرام پرده
بالا میبرند،
روز

جان میگیری
لابه لای عطر چای
و بوی هیزمهای برافروخته
در دل صحرا

قلاب میگیری
بالا میروم از
مرتع احساست
ناباورانه خود را
در حلقه ی دخترکان لپ گلی
و غرق در رنگهای چین چین دامنها می یابم

نگاه سوگلی نوازت
از زیر درختی در چراگاه حیرت
پروانه ها را
مجاب میکند
تا دوان دوان
دلبری را
در حواس پرت شده از
گوسفندانت
روی سپیدی ساق هایم بنشانم

غروب
که میشود
دور میشوی در آوای زنگوله ها
سمت فانوس ها
و دست تکان میدهی

صدا میزنم
از کدام آبادی هستی
فریاد میزنی
آبادی من در ویرانگری توست
کمی پایینتر از زمینهای کدخدا

شعر ویرانگری / آغاز میشود از سکانسی که....

شعر مرتبط با این شعر:شعر حس مبهم / اکنون که دچار حس مبهم شده ام

شما می توانید این شعر را به صورت سند PDF دریافت نمایید.


وبرانگی
virangari.pdf
اسم فایل:
شعر ویرانگری
عنوان:
امتیاز:
تاریخ انتشار در سایت:
لینک کوتاه به مطلب:
تمامی هوده(=حق) های این سایت مربوط به shaere.ir بوده و نسخه برداری منوط به ذکر نام شاعر است.