از زبانه های
گر گرفته ی احساس
تا غارت منفور انسانیت
در قهقرای
شیهه ی تاخت
بر سرزمین هویتمان
سوق داده می شویم
به برزخ ایمان
نشتری نوش
بر یاوگی کلام
زخم میزند
نجابت را
و
شعر ترکه میشود
در دست نا اهلان
بر پیکر پاک زنانگی
گریز از
خفگی فریاد
و
آگهی روز روزنامه ها
لای همین سطرهای مستتر
زنی دوباره تیتر درشت
زندگی شد!
شعر عاشقانه ی محزون از ستاره فرخی نژاد
شعر مرتبط:شعر عاشقانه ی خلیج از ستاره فرخی نژاد
شما می توانید این شعر را به صورت سند PDF دریافت نمایید.