شده یک شب به یادم در خیالت غوطه ور باشی؟
و روی بستر تنهایی ات با چشم تر باشی؟
شده خوابت نگیرد تا سحر گوشت به در باشد؟
فرو ریزد دلت با هر صدا آسیمه سر باشی؟
سکوت شب هراس از سایه های بیکسی باشد
و تو!! همصحبت ناهیدو بهرام و قمر باشی؟
شده یک شب به یادم در خیالت غوطه ور باشی؟
و روی بستر تنهایی ات با چشم تر باشی؟
شده خوابت نگیرد تا سحر گوشت به در باشد؟
فرو ریزد دلت با هر صدا آسیمه سر باشی؟
سکوت شب هراس از سایه های بیکسی باشد
و تو!! همصحبت ناهیدو بهرام و قمر باشی؟
گامت را
از شمال زندگی
فراتر بگذار
از لذت هرزه ی سبزینگی
که مبهوتت می کند
تا پرنده باشی
تا لانه ها را
چشم به راه بگذاری
در من فلات غمگینی
به وسعت باور آفتاب
از زبانه های
گر گرفته ی احساس
تا غارت منفور انسانیت
در قهقرای
شیهه ی تاخت
بر سرزمین هویتمان
سوق داده می شویم
به برزخ ایمان
نشتری نوش
بر یاوگی کلام
زخم میزند
نجابت را
و
شعر ترکه میشود