دکلمه ی شعر باران از نگار هادی

باز باران میزند در کوچه های این حوالی

بوی نم از گیسوانم می کشد بیرون اهالی

باز می پیچد به گوش مردمان شهر، این زن

قهقهه سر داده در آغوش معشوق خیالی

ابر باران زا شدم از شوق اشکی در هوایت

خوب من باید بیایی در قراری احتمالی

قطره های تند باران می خورد بر من دمادم

مهربانم کو که باشد بر تنم تنپوش و شالی

در دلم تب دارم امشب اوج شورو اشتیاقم

بین ما باید بیفتد اتفاقات محالی

کاش میشد ابرها را قاصدی باشم به کویت

شاید این باران دهد بر آرزوهایم مجالی

کیست پندارد که این دیوانه ی تنهای سرکش

از تو دارد خاطرات ساحل خیس شمالی

شما می توانید این دکلمه را دانلود نمایید.


باران
baran.mp3
اسم فایل:
دکلمه ی شعر باران
عنوان:
امتیاز:
تاریخ انتشار در سایت:
لینک کوتاه به مطلب:
تمامی هوده(=حق) های این سایت مربوط به shaere.ir بوده و نسخه برداری منوط به ذکر نام شاعر است.