دکلمه ی شعر باران از نگار هادی

باز باران میزند در کوچه های این حوالی

بوی نم از گیسوانم می کشد بیرون اهالی

باز می پیچد به گوش مردمان شهر، این زن

قهقهه سر داده در آغوش معشوق خیالی

ابر باران زا شدم از شوق اشکی در هوایت