دکلمه ی شعر باران از نگار هادی
باز باران میزند در کوچه های این حوالی
بوی نم از گیسوانم می کشد بیرون اهالی
باز می پیچد به گوش مردمان شهر، این زن
قهقهه سر داده در آغوش معشوق خیالی
ابر باران زا شدم از شوق اشکی در هوایت
دکلمه ی شعر باران از نگار هادی
باز باران میزند در کوچه های این حوالی
بوی نم از گیسوانم می کشد بیرون اهالی
باز می پیچد به گوش مردمان شهر، این زن
قهقهه سر داده در آغوش معشوق خیالی
ابر باران زا شدم از شوق اشکی در هوایت
دسته بندی:عاشقانه
با تو به
عمق بارانیترین
تراژدی پاییزی
از پس ماوایی در شوقِ
پرستوهای مهاجر
گام در وادیِ
انارهای ترک خورده یِ
سینه چاک گذاشته ام....
دسته بندی:عاشقانه
باران
تصنیف پاییز است
چنگـ میزند
و شور مینوازد
با مضرابهای پی در پی
و
نسیم