شعر باران از ستاره فرخی نژاد

دسته بندی:عاشقانه

با تو به
عمق بارانیترین
تراژدی پاییزی
از پس ماوایی در شوقِ
پرستوهای مهاجر
گام در وادیِ
 انارهای ترک خورده یِ  
سینه چاک گذاشته ام....

آبان را
از مهر دستانت ربوده ام
و زدوده ام
غبارهای نمدار بیمهری را
در تصویری بی بدیل
از موسیقی حزن انگیز فصل کوچ...

جان بده به خاطره
تا نقش ببندد
حکاکی عشق
از نامهای محصور در قلبی
رو تنه ی
وفادار سپیدار...

و باران
جشن بگیرد
روی گونه های خیس
شرمِ آغوشمان
در سردیِ آتشینِ پروازی

به عمق باران

به تندیسی از  خاطره
 
به تاریخ شگرف
آبان
شعر مرتبط با این شعر:شعر عاشقانه و دلبرانه ی «تصنیف پاییز» از ستاره فرخی نژاد