شعر عاشقانه ی گم شده از ستاره فرخی نژاد

«شعر عاشقانه ی گم شده از ستاره فرخی نژاد»

دسته بندی:عاشقانه

شعر گم شده از

آه ای مرد گم شده
در غبار

ای رویایِ
دورِ دور

از مسیرهای مه آلود تردید...
بارور شو از یقین
بتاب چون آفتاب

شعر عاشقانه ی بیقرار از ستاره فرخی نژاد

شعر بیقرار از ستاره فرخی نژاد

شعر عاشقانه ی بیقرار

دسته بندی:عاشقانه

از ابتدای شعر
تا بن بست انتظار
دلتنگی در آغوش میگیرد
دقایق را.....

در تراس دلهره
تکیه بر صندلی بیقرار
و
تکان میخورد در من
روح سرگردانی از خاطرات...

شعر عاشقانه ی آینه از ستاره فرخی نژاد

شعر آینه از ستاره فرخی نژاد

شعر عاشقانه ی آینه

دسته بندی:عاشقانه

در من سفر کن
از ریلهایی به انزوا نشسته
در آینه هایی
به انتهای بینهایت

تا بیابی
تارو پودی مغموم
از پسِ چهره ای
به قطارِ درد،
تن داده...

شعر عاشقانه ی آینه از ستاره فرخی نژاد

شعر آینه از ستاره فرخی نژاد

شعر عاشقانه ی اینه از ستاره فرخی نژاد

دسته بندی:عاشقانه

این منم
که در آینه های تو درتو
به زنگارهای
روح
گرفتارم

در من تصویر
زنیست
بی هیچ شباهتی
به من...

شعر عاشقانه ی تلخ آرامم از ستاره فرخی نژاد

شعر عاشقانه ی تلخ آرامم

شعر تلخ آرامم از ستاره فرخی نژاد

دسته بندی:عاشقانه

تلخِ تلخ آرامم
همچون
ویرانه ای
بعد از گردباد

همچون
آوار
پس از
 پس لرزه ها

شعر عاشقانه ی پروانگی از ستاره فرخی نژاد

شعر عاشقانه ی پروانگی ازستاره فرخی نژاد

شعر پروانگی از ستاره فرخی نژاد

دسته بندی:عاشقانه

همچون
پیله ای نارس
به شوق پروانگیم

تقدیر اما
می ریسد مرا
 و نانی
بر سفره ی دخترکان بافنده

شعر عاشقانه ی فاصله از ستاره فرخی نژاد

شعر عاشقانه ی فاصله از ستاره فرخی نژاد

دسته بندی:عاشقانه

فاصله ی
عشق
و نفرت
تار مویست
که گاه
به طوفان بی مهری
کرک و درهم و ورهم میشود....

شعر عاشقانه ی آرامش از ستاره فرخی نژاد

شعر عاشقانه ی آرامش از ستاه فرخی نژاد

دسته بندی:عاشقانه

با تو در
ساحل امن نیلی دریا
در آرامشی محض
از سایه بان مردانگی

اسبهای وحشی
که رکاب نمیدادند به من
 و تو رامشان میکردی

شعر اجتماعی مترسک از ستاره فرخی نژاد

شعر مترسک از ستاره فرخی نژاد

دسته بندی:عاشقانه

کلاغها
نوک میسایند
افکارم را
و تو را
 از لابه لای خیالهای حریص
میجویند...

شعر عاشقانه ی پاییز از ستاره فرخی نژاد

شعر پاییز از ستاره فرخی نژاد

دسته بندی:عاشقانه

مخیله ی شهوت انگیز باد
یکی یکی
جامه میدراند
شاخه ها را
و عور میکند
درختان وسوسه را