شعر عاشقانه ی عاشق مدهوش از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی:عاشقانه
باغی و صفایی و دو تا عاشق مدهوش
بوسی و کناری و تنی تشنه ی آغوش
جامی و شرابی و به لب نغمه ی مستی
پیک است هوا میرود و زمزمه ی نوش
شعر عاشقانه ی عاشق مدهوش از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی:عاشقانه
باغی و صفایی و دو تا عاشق مدهوش
بوسی و کناری و تنی تشنه ی آغوش
جامی و شرابی و به لب نغمه ی مستی
پیک است هوا میرود و زمزمه ی نوش
شعر عاشقانه ی بزم خیال از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی:عاشقانه
چای است و دو فنجان و دهانم شده قندان
یک بزم ِ به یاد تو و آن چهره ی خندان
یک میز و دو بشقاب و دو لیوان ِ لبالب
هر شب به خیالم که شوی سرزده مهمان
هی رخت عوض میکنم و فکر، که باید
از در که بیایی بشوی عاشق و حیران
گیسوی پریشان و از این عشوه ی موزون
شعر عاشقانه ی بیمار و خراب از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی:عاشقانه
قسمت این بود که بیمار و خرابت بشوم
بازی و ملعبه ی عهد شبابت بشوم
همه ام سوخت در این آتش بی مهری و نیز
خواستی تا که در این عشق کبابت بشوم
خورده صابون غمت بر تن این برکه ی دل
شسته ای دست از این کف که حبابت بشوم
شعر عاشقانه ی درد از ستاره فرخی نژاد
چون یتیمی که دچار پدر اندر شده است
یا که زخمی به تن از نیش برادر شده است
شعر عاشقانه ی روزگاری می رسد... از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی:عاشقانه
روزگاری میرسد شعرم برایت نغمه باشد
روی مضراب کلامم چشم تو چون زخمه باشد
روزگاری میـــــرسد تا شوقِ دیدار تو ای عشق
دلبری در دیدگانم بهر تو با سرمه باشد
روزگاری میرسد تا قامت مردانه ات را
شعر عاشقانه ی آه و فغان از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی:عاشقانه
کبک شو تا که در این معرکه افشا نشوی
دیگر از جاذبه ی چشم من اغوا نشوی
مصلحت نیست تو را مرد بنامند عوام
سعی کن تا که در این نام هویدا نشوی
ای شرر بارترین حادثه در زندگیم
پس بکش پاکه در این مهلکه رسوا نشوی
دور شو از منو از حال خرابم که دریغ
سوژه ی شاعر پر شورو تمنا نشوی
شعر عاشقانه ی شب بخیر از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی:عاشقانه
شب بخیر ای که از احوال دلت با خبرم
من همان عاشق دیوانه ی شوریده سرم
کوچه ها ی شب دل پر شده از خاطر تو
گرچه از دیدن رویت حذر اندر حذرم
به زلیخایی اگر شهره ی این شهر شدم
شعر عاشقانه ی حس و حال از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی:عاشقانه
دیگر برای شعر گفتن حس و حالی نیست
تا پر گشودن در خیالت دست و بالی نیست
این شاعر آواره ی دلخسته را حتــــــــــــــــی
در وصف تو تک مصرعی هم... احتمالی نیست !!
یادگاری از تو دارم در شبی بارانی و
خاطراتِ آتشینی از تبی آبانی و
دست در دست هم و دزدیده روی گونه ماند
لذت شیرینی تک بوسه ای پنهانی و
شره ای از رد باران بر تن عریان ما
موج گیسویم به خواهشهای تو طوفانی و
آسمان و رعد و رسوا گشتن آغوش ما
دسته بندی:عاشقانه
باید کمی امشب مجال گفتگو باشد
با او که احوال دلم را پرس و جو باشد
باید یکی پیدا شود مرهم شود زخمم
در بین این اغراقها، آیینه خو باشد
امشب دلم را مژدگانی آورد با خود
برچیند این پیشینه را و پیش رو باشد