شعر عاشقانه ی اهل نظر از ستاره فرخی نژاد
دسته بندی:عاشقانه
از راه رسیدی و دلم اهل نظر شد
از هر چه به جز دیدن تو منع و حذر شد
از راه رسیدی و نگاهم به نگاهت
این زن به تمنای تو از راه به در شد
تا خیره شدم ماه رخت باز ببینم
یک شهر به رسوا شدنم زود خبر شد
هم کشته و هم زنده به چشمان خمارت
مرادانگی ات بر بدنم تیر و سپر شد
هر درد و بلایی که دچارش شده بودم
با تکیه به بازوی توام رفع خطر شد
افسوس که تا خوب یقین شد که خرابم
از عشق فقط حسرت و اندوه ثمر شد
هر چند به جانم زده ای آفت و ریشه
رفتن پی رفتن به تنم عین تبر شد
شعر اهل نظر از ستاره فرخی نژاد / از راه رسیدی و دلم اهل نظر
شعر مرتبط با این شعر:شعر بیمار و خراب از ستاره فرخی نژاد / قسمت این بود که بیمار...
شما می توانید این شعر را به صورت سند PDF دریافت نمایید.