شعر نفرت از ستاره فرخی نژاد

دسته بندی:عاشقانه

همچو آدامسی جویده شده
در زیر دندان دلتنگی
تف میشوم از دهان شعر
مسافت خدا فرسنگی

شعر ای رسالت عبث
در تلاشی بیهوده
شعر ای مستی خیال
در جامهای فرسوده

مرا به حال خودم بگذارید
ای واژه گان حیرانی
از جان من چه میخواهید
نیست راه جبرانی

باید تن به جدایی داد
باید گریخت از شهر
باید تشنه ماندو نخورد
جرعه ای از  این نهر

از نامردی این عشق
زخمیست به جان و تنم
خودت را به گیجی نزن
روی شماست سخنم

غرور نیست که آبله است
چرکین و زشت وسیاه
منفور نبودی پیش از این
صاحب افکار تباه

رفته ام نگو خدا حافظ
خدای تو حافظ من نیست
بگو این لحظه ی آخر
خدای تو آخر کیست؟؟؟
شعر مرتبط با این شعر:شعر عاشقانه ی تلنگر از ستاره فرخی نژاد

شما می توانید این شعر را به صورت سند PDF دریافت نمایید.

دریافت
حجم: 395 کیلوبایت
توضیحات: شعر نفرت از ستاره فرخی نژاد به صورت PDF