شعر عاشقانه ی روزگار از ستاره فرخی نژاد

دسته بندی:عاشقانه

خدایا عاشقش کن تا بفهمد روزگارم را

بفهمد اضطراب و گریه ی بی اختیارم را

همین آهم کفایت می کند یارب مقدر کن

برایش روزهای رنج و درد و انتظارم را

ولی نه بی اثر باشد تقاص ِ آه و نفرینم

فقط بنما نصیبش لحظه های داغدارم را

در این دلدادگی زخم از زبان دشمنان دارم

بنوشان اش کمی چون طعنه های نیشدارم را

به زجرش نیستم راضی ولی ای کاش یک شب هم

ببیند طالع منحوس ِ این شبهای تارم را

سزا هرگز نباشد دوشش از بار غمم خالی

که برد از دست من نازک دل ِ دل بیقرارم را

شعر روزگار / خدایا عاشقش کن تا بفهمد روزگارم را

شعز مرتبط با این شعر:شعر اجتماعی بهار / بهار زیر پوست شهر....

شما می توانید این شعر را به صورت سند PDF دریافت نمایید.


روزگار
roozegar.pdf
اسم فایل:
شعر روزگار
عنوان:
امتیاز:
تاریخ انتشار در سایت:
لینک کوتاه به مطلب:
تمامی هوده(=حق) های این سایت مربوط به shaere.ir بوده و نسخه برداری منوط به ذکر نام شاعر است.